در سالهای نهچندان دور، وفور و فراوانی امروز نبود. مردم انتخابهای محدودی داشتند؛ در نتیجه از داشتههایشان کمال لذت و استفاده را میبردند. اما، امروز گزینهها به حدی زیاد شده که نهتنها «انتخاب» دشوار گشته، بلکه با هر انتخابی آدمی احساس کمبود میکند و ذهن او سراغ سایر گزینهها و نداشتهها میرود و به نوعی احساس زیادهخواهی و ارزانخواهی در ما تقویت میشود. به نمونههای زیر دقت کنید:
١. امروزه همه ما انبوهی از اطلاعات و آموختهها داریم، اما نهتنها در بهکارگیری و عملی ساختن آنها سرگردانیم بلکه بهطور عجیبی تشنهی جمعآوری مقدار بیشتری از دانستهها هستیم. حال آنکه، در گذشته یک آموخته بهتنهایی تحولی شگرف در زندگی ایجاد میکرد و افراد مشتاقانه در پِی کسب دانش و بینش بودند.
٢. روزانه بارها به مشاهده و سرچ در وب و شبکههای اجتماعی میپردازیم؛ حاصل این مشاهدات ممکن است ٢٠٠ کتاب، ٥٠٠ مقاله، تعداد زیادی فایل ویدیویی، عکس و... باشد، اما با بیاعتنایی و بدون توجه به ارزش این اطلاعات و با این توجیه که این مطلب به درد نمیخورد، از یک لینک به لینک دیگر میپریم و ساعتها خود را مشغول وبگردی یا شاید ولگردی میکنیم! بحرانی که به قول «نیکلاس کار» باعث به وجود آمدن نسلی از «کمعمقها» شده است (مراجعه شود به کتابی با همین عنوان). این درحالی است که در گذشته، با نبود فراوانی، افراد تا زمانی که صفحهای از کتاب را با دقت مطالعه نمیکردند وارد صفحهی بعد نمیشدند؛ حاصل اینکه، خواننده کتاب به مباحث آن مسلط میشد. اما امروزه همه ما یکسری اطلاعات عمومی و کمعمق بلااستفاده در مورد همه چیز داریم!
٣. یک نمونه دیگر از آسیبهای فراوان پدیدهی فراوانی، یادگیری زبان است. با اینکه کتابها، جزوات و انواع و اقسام روشها برای یادگیری زبان توسعه پیدا کرده اما، اکثر دانشآموزان و دانشجویان ما در یادگیری آن چندان موفق نیستند. مدتزمانی کوتاه، با شروع از یک کتاب و یک روش خسته میشوند و سراغ کتاب و روش بعدی میروند. به نظر میرسد انگاره ذهنی آنها بهشدت تحت تأثیر پدیده فراوانی قرار گرفته و موجب شده مداومتی در کار نداشته باشند. با این حال، در گذشته با کمترین کتاب و محتواهای آموزشی بیشترین یادگیریها در مقوله زبان حاصل میشد.
٤. مثال دیگر تعداد افرادی است که در شبکههای اجتماعی با آنها دوست هستیم اما، در واقع دوست نه، بلکه آشنا هستیم! چراکه هیچوقت همدلی و فاصلهی نزدیکی که بین دو دوست وجود دارد، بین ما و این آشنایان وجود نداشته و ندارد. کیفیت روابط بهشدت تحت تأثیر قرار گرفته، به حدی که با ازدیاد بیرویه این آشنایان اجتماعی، ارتباط ما با دوستان نزدیک و واقعی خودمان (خانواده، پدر و مادر، همسر، فرزند، رفقای صمیمی، فامیل و...) شدیداً خدشهدار شده است.
٥. هر سال با شرکت در نمایشگاه کتاب، تعداد زیادی کتاب خریداری میکنیم اما توجهی به این نداریم که کتابهای خریداری شده سالهای پیشین را مطالعه نکردهایم.
٦. زیانبارترین مورد تعمیمیافتهی پدیده فراوانی به ابعاد زندگی، بحث زمان است. در اثر پدیدهی فراوانی، بهطور پیشفرض فکر میکنیم همیشه وقت کافی برای زندگی و انجام دادن کارها در دسترس هست. اگر امروز نشد، فردا. اگر فردا نشد، هفته بعد و اگر این سال نشد، سال بعد! و این باعث عدم توجه به فرصتهای رشد و توسعه شخصی و جمعی گشته و به نوعی موجب رواج پیدا کردن فرهنگ کاهلی و تنبلی شده است.
از این قبیل مثالها تا دلتان بخواهد میتوان بیان کرد. راستی علت این میل و تمنای عجیب به گردآوری، جمعآوری، داشتنِ صرف و نهایتاً هدر دادن همه چیز چیست؟ چگونه میتوان آن را مدیریت کرد و مانع از بروز بیشتر بحران به لایههای مختلف زندگی شد؟
وفور و فراوانی با وجود اینکه موجبات رفاه، آسایش و پیشرفت ما را فراهم کرده است، به نظر میرسد خود سلبکنندهی آرامش و اطمینان ما از یک طرف و از طرف دیگر یکی از دلایل عمده ایجاد شکاف بین دانستن و عمل کردن باشد. تصور فراوانیزدگان این است که همه چیز به میزان کافی وجود دارد و مفت و ارزان دستیافتنی است و هر وقت اراده کنند تقدیمشان میشود. اما، اگر خواهان نشاط، انگیزه، حال خوش، لذت و پیشرفت هستیم نباید اجازه دهیم احساس فراوانی در ما ایجاد شود. احساس فراوانی، ما را در زمان حال بیانگیزه و به آینده بیش از حد امیدوار میکند.
اگر به این مقوله مهم، توجه کافی داشته باشیم:
١. به جای برگزاری یک مهمانی ٢٠٠ نفره، یک مهمانی با ٢٠ نفر از نزدیکان برگزار خواهیم کرد تا ناگزیر باشیم با ارزشترین و صمیمیترین افراد را انتخاب کنیم و کیفیت ارتباط با آنها را بهبود ببخشیم.
٢. اگر واقعاً ضرورت و نیازی وجود نداشته باشد، به جای خرید یک فلش مموری با 64 گیگ حجم یک فلش مموری 4 گیگ میخریم و خود را ملزم خواهیم کرد باارزشترین اطلاعات و محتواهای خود را در آن بریزیم و همراه خود داشته باشیم.
٣. به جای خرید ١٠ کتاب، ١ کتاب خواهیم خرید و با تمرکز و دقت کافی آن را مطالعه خواهیم کرد.
٤. به جای حضور نیمهجان در ٥٠ کانال و گروه (شبکههای اجتماعی) در تعداد محدودی که از همه باارزشتر هستند حضوری فعال خواهیم داشت.
٥. به جای تقبل مسؤولیتهای بسیار و خراب کردن همهی آنها، یک یا دو مسؤولیت را انتخاب و بهخوبی سعی در ایفای آن خواهیم داشت.
٦. به جای به تأخیر انداختن کارها به فردا یا هفته آتی، همین امروز با برنامه شروع خواهیم کرد.
نظرات
عثمان
03 اردیبهشت 1397 - 06:40سلام بر نویسنده گرامی بسیار زیبا و مفید و یادوارکننده بود. خداوند به علم تان را نافع و ذهنتان را آرام و قلبتان را سلیم گرداند.
فرشاد
07 اردیبهشت 1397 - 10:42سلام و عرض ارادت خدمت برادر بسيار ارجمندم نظر لطف شماست. خوشحالم مفيد بوده. ياد خوبان روزگار، ماندگار است و محبت فراموش نشدني است. ايامي خوش از خداوند مهربان برايتان آرزومندم